خانه پژمرد درآغوش زمستان بی تو
دل فرو ریخت شدازدست دل وجان بی تو
خانه پژمرد درآغوش زمستان بی تو
دل فرو ریخت شدازدست دل وجان بی تو
دیشب دوباره خاطره هایت مرورشد
در غیبت تومحفل ماسوت وکورشد
غزلی شیوا ازیغما شاعرخشتمال نیشابوری
تنم دروسعت دنیای پهناور نمی گنجد
روان سرکشم درقالب پیکرنمی گنجد
باغ پژمردگل ازرونق وبازار افتاد
تاکه چشمم به توای زینتِ گلزار افتاد
وقتی که چشمهای قشنگت پرازنم است
جانم اسیر پنجه ی غمهای عالم است
دراین دیار که آبم گذشته است ازسر
چرا که شاد نباشم دراین زمانه ی کر
نگاه آینه پر از غم است می دانم
نشانه ها همه از ماتم است می دانم
روز هفتم اردیبهشت اولین سالگرد عضویت من در انجمن ادبی عارف بجنوردی
بودآن روز ها من از قواعد شعر اطلاعی نداشتم نه می دانستم ردیف وقافیه
چیست وشکسته بسته اشعاری می سرودم که اشکال فراوان داشت ولی
باحضور درانجمن های مختلف کم کم یاد گرفتم وتا حدودی
با قواعد آشنا شدم به همین جهت می خواهم ازتمام کسانی که در این راه
به من کمک کرده اند تشکرکنم بخصوص از اساتید بزرگوار آقایان
:سیداحسان سیدیزاده ؛حسن روشان ؛ اباصلت رضوانی
؛سید مهدی نژاد هاشمی ؛رضا توکلی ؛ اسماعیل نژاد ودیگران ونیز
ازمسئولین اداره ارشاد ؛ حوزه ی هنری و کانون کتاب خانه ها
البته تا شاعر شدن راه درازی در پیش دارم.تا آن روز!!!
ارغوان
هزار حرف وهزاران سوال بی پاسخ
هزار رنج وبلاو ملال بی پاسخ
منم کسی که به کویت مدام دربدرم
چه می شود نگذاری تو باز سربه سرم