درتنهـــــــایی
دارد غروب میشودومن درانتظار
درجای جای خاطره ها برسرقرار
آنجا که درسکوت من وتو کنارهم
درسایه های جنگل ودرزیر آبشار
مسست از نگاه هم به تمنّا وآرزو
از شورعشق هردوهراسان وبیقرار
دارم دوباره میشکنم درنبودتو
برگردو بازحرمت عشقت نگاهدار
آنقدربی خودم که نه کاری نه صحبتی
بی تو مگر که دست ودلم می رود به کار
حالا نگاه من همه شب گیج ومضطرب
در آرزوی دیدن رویت درانتظار
شاید خیال باطل و شایدکه خواب بود
مثل سراب در دل صحرای شوره زار
بجنورد: شهریور نود ودو ارغوان
+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 12:22 توسط شیرالله ارغوان
|
شیرالله ارغوان متولد شهریور 1325 دبیر باز نشسته ی آموزش و پرورش هستم و این وبلاگ را برای نوشتن بعضی ازاشعار خودم و یا مطالبی در مورد راز که زادگاه من است راه اندازی کرده ام این وبلاگ به هیچ وجه مضمون سیاسی ندارد، مطالب و نوشته های دیگران را با نام آنها خواهم نوشت . پیشنهادات و انتقادات شما مایه ی دلگرمی من است.